پ «پیشنهاد میکنم ملاقات مستقیميبین ما صورت گیرد که در آن از سوی ما، من بنده خدا، … و از شما آقایان علی خامنهای وهاشميرفسنجانی شرکت کنند.»این جملات از آن صدام حسین، رئیسجمهور سابق عراق است. او در اردیبهشت ماه سال ۶۹ پیاميمحرمانه را توسط یاسر عرفات، رئیس وقت تشکيلات فلسطینی برای رهبران ایران ارسال کرد. اين نامه، دو سال پس از پایان جنگ، برای ایران ارسال شد. هنوز بخشی از خاک ایران در تصرف عراق بود و اسرای جنگی کاملاً آزاد نشده بودند. در این مدت نیز، عراق حملهای ناکام به کشور کویت داشت و نیروهای آمریکایی به دفاع از کشور کویت، به منطقه آمده بودند تا با بمباران هوايی شهرها و مراکز استراتژيک عراق، صدام حسین را وادار به عقبنشینی کنند. متن این نامه در کتاب «دوازده نامه» توسط اکبرهاشميرفسنجانی از سوی انتشارات معارف انقلاب منتشر شده است. امتیاز این موسسه انتشاراتی، از آن خانوادههاشميرفسنجانی است و اغلب کتابهای او نیز توسط همین انتشارات به بازار کتاب آمده است. آخرین کتابی که خانوادههاشميمنتشر کرد، «به سوی سرنوشت» بود که حاوی خاطرات سال 1363هاشميرفسنجانی است.
سرنوشت جنجالی «به سوی سرنوشت»
انتشار به سوی سرنوشت البته با جنجال روبهرو شد. زیرا در دو قسمت از این کتاب،هاشميیادآور شده بود که آیتالله روحاللهخمینی، بنیانگذار جمهوری اسلاميایران با حذف شعار مرگ بر آمریکا موافقت کرده بود. همچنینهاشميدر خاطره دیگری، از علاقه آیتالله خمینی به کنارهگیری از قدرت خبر میداد. اتفاقی که البته هیچگاه رخ نداد و نزدیکان آیتالله وی را از این امر منصرف کردند. انتشار آن کتاب، واکنش روزنامه کیهان و موافقان دولت محمود احمدینژاد، رئیسجمهور ایران را در پی داشت. آنها ضمن آنکه معتقد بودند حذف شعار مرگ بر آمریکا هیچگاه در دستور کار جمهوری اسلامينبوده، انتشار این نوع مطالب را در زمان فعلی، نادرست خواندند و یادآور شدند که این مطالب باعث خشنودی مقامات آمریکا میشود.
کتابی که در نوع خود میتواند پردهای دیگر از تاریخ معاصر ایران را پس از انقلاب و خصوصا جنگ بالا بزند. در اولین نامه که از سوی صدام حسین، رئیسجمهور عراق برای رهبران ایران ارسال شده است، کاملا واضح است که او نسبت به وقوع اتفاقی در خاورمیانه و خصوصا در عراق نگران است. لذا به دنبال متحدی برای خود است. به همین دلیل با رویکرد صلحطلبانه و برای فرار از «بلایای جنگ و امکان شعلهور شدن مجدد آن» از رهبران ایران میخواهد که در مکه مکرمه، قبلهگاه مسلمانان و «بیت عتیق که مولایمان ابراهیم علیهالسلام آن را بنا کرد، یا در هر مکان دیگری که بر آن توافق کنیم» ملاقاتی بر پا شود «تا به یاری خدا برای تحقق صلحی که ملتهایمان و تماميامت اسلام در انتظار آن به سر میبرد بکوشیم.»
دعوت به دیدار
صدام حسین هشدار میدهد: «عوامل دستاندرکار وقوع فتنه میان ایران و عراق در گذشته، بار دیگر برای شروع مجدد جنگ به نحوی که صلح را از دو کشورمان دور سازد، تلاش میکنند.» و سپس از تهدیدهای «صهيونیسم و برخی ابرقدرتها و کشورهای بزرگ علیه عراق و امت عرب» خبر میدهد.او آنها را نیروهای شر میخواند و ابراز امیدواری میکند که خدا آرزوهایشان را نقش بر آب کند و تیرهایشان به خطا رود و در پایان نامه نیز بار دیگر میافزاید: «این نیروهای شرور… حتما برای از سرگیری ستیز مسلحانه و خونین بین ایران از یک طرف و امت عربی از طرف دیگر خواهند کوشید.» این نامه توسط ابوخالد، فرستاده یاسر عارف به دستهاشميرفسنجانی ميرسد. رهبران ایران آن را با مکث مطالعه میکنند و ده روز بعد آن را پاسخ میدهند. پاسخ نامه راهاشميرفسنجانی میدهد. او به صدام حسین یادآوری میکند که اگر هشت سال پیش، ارسال پیام جای اعزام سرباز را میگرفت، امروز ایران و عراق دچار خسران و ضایعات نبودند.
او جنگ هشت ساله را «جنگ تحمیلی» میخواند و به صدام یادآور میشود که این جنگ «به دیرباوران فهماند که با تهاجم نظاميقادر نخواهند بود که پایههای انقلاب اسلاميرا… متزلزل سازند.»هاشميدر عین حال به صدام حسین پیشنهاد میکند قبل از اینکه روسای دو کشور با هم دیدار کنند، بهتر است نمایندگان آنها در کشوری که با ایران و عراق رابطه دوستانهای دارد دیدار و مقدمات را فراهم کنند.
گذشتهاي که فراموش نشد
صدام حسین بلافاصله نامه دیگری برای رهبران ایران میفرستد. از اینکههاشميدر نامه خود از لفظ «جنگ تحمیلی» استفاده کرده ابراز ناخرسندی میکند و روح نامههاشميرا امیدوارکننده نمیخواند و آن را، خصوصا در فراز پایانی دارای سخن خشن میشمارد. دوباره یادآور میشود که او فقط به دنبال صلح است و امید به گشودن باب جدیدی دارد. بنابراین ازهاشميمیخواهد که ادبیات دوران جنگ را کنار بگذارد و به فکر روزنهای باشد «برای ورود نور به دلهایی که از جنگ، درد و رنجهای فراوانی را متحمل شدهاند.»
به اعتقاد صدام حسین «سیاست نشخوار حوادث گذشته، باعث میشود طرفی که این صفت بر او منطبق میشود از سوی ملتهای ما که در شناخت هر یک از ما تواناترند، به کندذهنی متهم شود.» او در پاسخ به اینکه جنگ ایران و عراق، تحمیلی نبوده، یادآوری میکند که «هر یک از طرفین نزاع برای آغاز جنگ تاریخ خاص خود را دارد… و آنجاست که روشن خواهد شد چه کسی در توصیف جنگ به جنگ تحمیلی و چه کسی در اشاره به فرستادن نامه به جای گسیل سربازان و … محقتر است.» صدام مجددا اصرار میکند که دو طرف گذشته را به کناری نهند و جلسه سران تشکیل شود. «زیرا حضور ما با همدیگر در سطح سران، آزمایشی برای جدی بودن ما در جهت حل و فصل نهایی قضایا به گونهای که برای طرفین قابل قبول باشد، به شمار میرود.» او تاکید دارد که عدم حضور مراجع اصلی تصمیمگیر که قادرند آری یا نه بگویند میتواند به آنچه در این اجلاس مورد توافق قرار میگیرد، تاثیر بگذارد. پس با ذکر نام آیتالله علی خامنهای رهبر ایران، بههاشميمیگوید که حضور تمام مراکز تصمیمگیری «راه را بر هرگونه بهانهجویی احتمالی که ممکن است روند صلح را پس از توافق بر آن پیچیده و یا کند سازد، مسدود خواهد کرد.»
اضطراب فزاينده
در پاسخهاشميبه صدام حسین، دو نکته گوشزد ميشود. اول اینکه او تاکید ميکند که آیتالله علی خامنهای در این اجلاس شرکت نخواهد کرد و قبل از دیدار سران، آقای سیروس ناصری به نمایندگی از ایران در آن اجلاس شرکت میکند. سپسهاشميیادآوری میکند که لحن نامه اول صدام نیز خیلی دوستانه نبود. از او گله میکند که چرا ایران را مقابل امت عربی قرار داده است؛ ایران که به گفتههاشمی، مدافع اعراب، خصوصا فلسطینیها بوده است. پس از اين مکاتبات، چند نامه دیگر نیز بین سران دو کشور رد و بدل میشود. اضطراب در نامههای پایانی صدام بیشتر است.او مکرر فروتنی نشان میدهد تا این صلح هرچه سریعتر پای بگیرد و خبر از دشمنی ابرقدرتها و شیطنت آنها میدهد اماهاشميبه او یادآور میشود که در برخی از مناطق ایران هنوز سربازان عراقی حضور دارند و اسرای ایرانی نیز در عراق به سر میبرند. او به صدام طعنه میزند که این چه صلحی است وقتی عراقیها در خاک ایران هستند. هر دو به توافقنامههای قبلی اشاره میکنند و ایران یادآور میشود که صدام باید قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را که امضای صدام پای آن است، اجرا کند. در این میان نمایندگان دو کشور نیز دیدارهایی را انجام میدهند. به زعمهاشميدر آن دیدارها هیچ اتفاق جدیدی رخ نداده و فقط صحبتهای پیشین تکرار شده است. صدام بار دیگر ازهاشميمیخواهد که آن دو در مکه با هم دیدار کنند. اماهاشمياین تقاضا را رد میکند و میافزاید که عربستان با ایران روابط خوبی ندارد.
بازگشت به مرز
صدام برای اینکه حسن نیت خود را نشان دهد، در نامه خود اعلام میکند که به زودی هم از خاکهای ایران عقبنشینی میکند و هم اسرا را آزاد میکند.او برای اين وعده، تاریخ تعیین میکند: «به نشانه حسن نیت، ما عقبنشینی خود را از روز جمعه هفدهم اوت ۱۹۹۰ آغاز کرده… مبادله فوری و همهجانبه اسرای جنگ به هر تعدادی که در عراق و ایران در اسارت به سر میبرند از طریق مرزهای زمینی و از راه خانقین، قصر شیرین و راههای دیگر مورد توافق، صورت خواهد گرفت و ما آغازگر این اقدام خواهیم بود و از روز جمعه ۱۷/۸/۱۹۹۰ به آن مبادرت خواهیم کرد.» او در پایان این نامه نیز خطاب بههاشميمیافزاید: «حقوق یکدیگر را محترم شمرده و بدین وسیله کسانی را که سعی میکنند از آب گلآلود ماهی بگیرند از سواحل خود دور کنیم و چه بسا در جهاتی همکاری کنیم که در نتیجه آن خلیج (فارس) به دریاچه صلح و امنیت و عاری از ناوگانها و نیروهای بیگانه که در کمین ما نشستهاند، مبدل شود.» صدام به وعده خود عمل میکند. گروهی از اسرا آزاد میشوند و سربازان عراقی از خاکهای ایران عقبنشینی میکنند.هاشمينامه آخر را برای او ارسال میکند. او شروع عقبنشینی و آزادی اسرا از سوی صدام حسین را دلیل صداقت و جدی بودن وی در راه صلح با جمهوری اسلاميایران به حساب میآورد و به او خبر میدهد که اکنون ایران آماده است که نمایندگان صدام حسین را برای یک صلح پایدار در تهران بپذیرد. آن وعدهها اگرچه عملی شد اما ترس از صدام حسین رخت نبست و او نتوانست آن چنان که ميخواست متحدی برای خود بیابد تا به قول خود بلوکی مقابل آمریکا و اسرائیل ایجاد کند. صدام حسین در جنگ نخست خليج فارس شکست خورد گرچه سرنگون نشد، اما سرانجام در دومين جنگ آمريکا و مؤتلفانش قدرت را از دست داد، پس از مدتی اختفا اسير شد و نهایتا در ۲۲ اکتبر ۲۰۰۶ همزمان با عید قربان مسلمانان اعدام شد. بسیاری از ایرانیان که زمامداری صدام را با خاطرات تلخی به یاد ميآورند، از مرگ او ابراز خوشحالی کردند. سخنگوی وزارت خارجه ایران، اجرای حکم اعدام صدام حسین را «موجب خرسندی خانوادههای قربانیان» دانست، اما خواستار رسیدگی به خسارات ایران در جریان جنگ هشت ساله شد؛ خواستهاي که با گذشت نزدیک به دو دهه از پایان جنگ، هنوز پاسخ نگرفته است.
منبع : مجله نسیم هراز شماره 25 ( یکی از بهترین مجله های بعد انقلاب که هنوز معلوم نیست بعد یک و سال و نیم برای چه منتشر نمی شود )